اورمو ایشچیلری :کشور گل و بلبل ایران یا به عبارت دیگر مرز پر گهر ، کشوری است که از سال 1312 و به پیشنهاد امثال سعید نفیسی این نام بر آن نهاده شد . این مرز پر گهر میراث دار هزاران سال تضاد و جنگ و رقابت ملل متعدد ساکن بر فلاتی است که تا هفتاد ، هشتاد سال گذشته هیچگاه به نام ایران خوانده نشده است . کشمکش های خونین و جنگ های بیرحمانه در سال های مصادف با انقلاب مشروطیت تا جنگ عالم گیر اول که به تلف شدن میلیون ها انسان انجامید نقطه عطفی در مناسبات جهانی و مرز بندی های سیاسی بود. در واقع جنگ عالم گیر اول علاوه بر رقابت داخلی امپریالیسم های اروپایی نقطه عطف و پایان قرن ها جنگ و کشمکش بین اروپای مسیحی و دنیای تورک مسلمان نیز بود. با سقوط و اضمحلال عثمانی و قاجار دیگر
جهان غرب رقیبی در شرق نزدیک نداشت و از همین روی در جنگ عالم گیر دوم رقابت ها و تسویه حساب های خود را با شرق ، در خاور دور و در ژاپن ادامه داد و بدینوسیله توانست مسئله حاکمیت سیاسی و اقتصادی خود را بر کره خاکی را یک بارو به ضعم نگارنده برای همیشه حل کند. در واقع تا رویارویی اتمی کشورهای مسلط(که امیدوارم هیچگاه انجام نگیرد ) دیگر جهان هیچگاه با جنگ های بزرگ و بین المللی روبرو نخواهد شد. جنگ ها از سال 1946 تا اکنون ، منطقه ای ، کوچک و در مقیاس انسانی با تلفات بسیار کوچکی در مقام قیاس با جنگ های عالم گیر اول و دوم بوده اند و خواهند بود. پس از جنگ عالم گیر اول نظم نوین جهانی اقتضاء می نمود که کشوری بر میراث قاجاریه بنا شود که بتواند تعادل قوای مسلط جهانی را در خاور نزدیک برقرار کند و بتواند هم از گسستگی کامل منطقه جلوگیری نماید و هم در عین حال از به هم پیوستگی مجدد کشور های مسلمان منطقه جلوگیری کند. رویکردی متضاد و شکننده که در سایه ایدئولوژی جدید ایرانی یعنی دشمنی با ترک و عرب( به عنوان جمعیت مسلط منطقه ) و در عین حال تبلیغ امت واحده اسلامی(به عنوان دین مسلط منطقه ) پیگیری شده است . در واقع ایران توانسته هر وقت که منافع قدرت های جهانی اقتضاء می کند با عرب ستیزی و ترک ستیزی تشدد را در منطقه افزایش دهد و هرگاه همین منافع اقتضاء نموده اند با تبلیغ امت واحده اسلامی هم گرایی شکننده ای ایجاد کند.از این روی با فعالیت گسترده تاریخ نویسان و محققان اروپایی از روسیه تا آلمان و گاه به کمک آمریکایی ها بر خرابه قاجار، تاریخی نوین و ملتی جدید بنا شد. ایدئولوژی ایران مبتنی بر تفاخر افسانه ای بر تاریخ باستانی موهوم، گرایشات شوونیستی ، فاشیستی و جعل و دروغ بود. در واقع ایران نه میراث دار قاجار بلکه میراث دار ساسانیان شد. بر این اساس اقلیت بسیار کوچک تاجیک در ایران با تاریخ سازی و به مدد آموزش و پرورش نوین (والبته اجباری )توانست فرهنگ و زبان خود را به تمام ملل ساکن در حیطه ممالک محروسه قاجار تحمیل کند. سال ها جنگ و طاعون و بی امنیتی و قتل عام توانست چشم و گوش مردم را پنبه بگذارد و دیگر هیچکس تا سال ها بعد از ترس نان و امنیت نتوانست به فکر زبان و فرهنگ و حق حاکمیت خویش بر خود باشد . بدینسان تخریب اقتصادی حواشی مرز پرگهر به نفع مرکز توانست مهاجرت های برنامه ریزی شده ای را سازمان دهد که توده های وسیع کم سواد و بی سواد و فقیر را از حاشیه به مرکز فرابخواند و با ارایه تمدن و رفاهی محدود در عین حال به تطمیع آنان نیز بپردازد. از این روی روستایی و عشایر آزربایجانی و لر و عرب و قشقایی و خراسانی و کورد و گیلک و مازنی در مواجهه با زرق و برق پوشالی تهران ، کاباره های لاله زار و چلچراغ های توپخانه و شمیران و سلطنت آباد ، مریضخانه و پارک و حمام و خیابان آسفالت و مشجر به یک باره خلع سلاح شد و خود را در میدانی دید که بیگانه آن بود و تمام معیار ها و ارزش های محلی و منطقه ای و ملی خود را در برابر آن عاجز حس کرد. تاریخ پر از افتخار پارسی ، رستم قهرمان شکست ناپذیر فردوسی و قدرت لایتناهی امپراطوران پارس به همراه لهجه شسته رفته و تمدن و روش زندگی مهاجم اما مشعشع و اغواگر تهرانی محلی از اعراب برای دیگر ملل نگذاشت . ابزار این تهاجم همانطور که اشاره شد گستاخی و گزندگی بی حد و حصر لهجه و زبان فارسی تهرانی بود.هرکس که فارسی نمی دانست بی سواد شد و کسی که فارسی را با لهجه صحبت می کرد مایه تمسخر . بدین سان راه برای خود کشی فرهنگی باز شد و خیلی ها داوطلبانه تپانچه بر شقیقه خود گذاشتند و با شلیک تیری به نام زبان فارسی به مغزهایشان و بیرون راندن ترکی و عربی و کوردی و هر آنچه زبان مادریشان بود تبدیل به موجودات هیبریدی ای شدند با شکل و شمایل واحد اما بی پشتوانه و بریده از گذشته و فرهنگ و تاریخ خود. در هر حال ایران نوین و ملت نوین ایران و پرچم سه رنگ مقدس شیرو خورشید نشان متولد شد. در این مرز پرگهر که به شیوه ای غیر بهداشتی( مشابه سزارین سودابه و تولد رستم )از شکم قاجاریه بیرون آمد ،ایرانی مساوی فارس و فارس مساوی ایرانی شد. سال ها ملل دیگر سعی کردند بگویند چنین نیست . مثلاً خیلی از روشن فکران تورک از اصطلاح ترک های ایران استفاده می کردند. ترفندی که با ضد حمله احمد کسروی با تز آذری از همان ابتدا محکوم به شکست شد. دیگر ملل ساکن در مرز پر گهر هم تاکنون نتوانسته اند کاری از پیش ببرند. اعراب و بلوچ ها از زندگی ساقط شده اند و کرد ها را با نام پر زرق و برق ایرانی ترین ایرانی ها و آریایی منکوب کرده اند. اکنون سی و سه سال پس ازتبلیغ امت اسلام بجای ناسیونالیسم آریایی می گذرد. دولت احمدی نژاد با دور خیزی شش ، هفت ساله در مرز پروازی جدید بسوی آریا پرستی و ترویج ارزش های هشتاد ساله نوین نژادی فارس می باشد . استفاده از ابزار ورزش با استفاده از نا آگاهی و کم توجهی مخاطبان رویداد های ورزشی و موفقیت هایی از این دست ترفند روانشناختانه جدیدی در دست آریا پرستان قرار داده است . سپر امنی که ازهیجانات رویدادهای ورزشی در اذهان عموم ایجاد می شود روش جدیدی است که پان ایرانیست ها برای تهاجم به شعور سایر مردم غیر فارس مرز پر گهر برگزیده اند. روشی که با ترویج شعارعجیب و غریب " شاهزادگان پارسی " در رقابت های اسبق فوتبال در قطر شروع شد و با طرح شعارعجیب تر " هرکول های پارسی " برای برندگان مدال در بازیهای المپیک لندن در 2012 ادامه یافت . نگارنده معتقد است دقیقا تز ایران مساوی ایرانی و ایران مساوی فارس درست و صحیح می باشد و دیگر گزینه مبارزه با این ترمین مردود است . من به جد معتقد هستم امثال سوریان ، رضازاده و علی دایی هرکول پارسی می باشند و هیچ ربطی به ملت تورک آزربایجان ندارند. همانطور که آقای خامنه ای و موسوی و خلخالی ربطی به ما ندارند. بایستی دقیقا روی همین ترمین مانور انجام شود و ملت تورک آزربایجان باید بداند که ایرانی نیست ، نبوده و نخواهد بود. تنها در صورتی یک آزربایجانی ایرانی خواهد شد که تپانچه را برداشته و به مغز خود شلیک کند و به جای مغز اورژینالش مغزی عاریتی و ایرانی بگذارد. دور افتخار سوریان با پرچم ایران چه افتخاری برای آزربایجان جز سرافکندگی دارد ؟! بگذارید هرکول های پارسی برای ایران و هرکول های تورکی برای آزربایجان کسب افتخار کنند. هرکولی که نتواند یک کلمه در قبال خشکاندن دریاچه اورمیه ، قتل عام فرهنگی ملل غیر فارس و نابودی تاریخ و محیط زیست هم وطنانش بگوید برای درز لای دیوار بهتر است . به یاد بیاورید حرکات و واکنش های قهرمانان سیاهپوست آمریکایی را که در سال های اوج مبارزه با نژاد پرستی و تبعیض سفید پوست ها علیه سیاه پوست ها هر کجا و در هرمیدانی که قهرمان شدند هنگام بالا رفتن پرچم آمریکا و نواخته شدن سرود ملی آن کشور به پرچم آمریکا به عنوان سمبل نژاد پرستی پشت کردند و از سکوها پایین آمدند و بدینوسیله مانند یک قهرمان از ملت وهم نژادان منسوب خود پشتیبانی کردند. این واکنش ها باعث شد که ندای برابری طلبی سیاهپوستان در تمام جهان طنین انداز شد و اکنون در آمریکا که زمانی مهد نژاد پرستی بود اکنون یک سیاه پوست رییس جمهور شده است . نگارنده معتقد است راه برون رفت از بن بست تبلیغاتی پان فارسیسم همانا قبول ترمین ایرانی مساوی فارس و فارسی مساوی ایرانی است . در سایه این قبول واقعیت خواهیم توانست از کیان ملی خود در برابر تهاجم گستاخانه پان فارسیسم به اراضی تاریخی ، محیط زیست و میراث ملی خود جلوگیری کنیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر