اورمو ایشچیلری : تایماز اورمولو : هرچه قدر می خواهم خوشبینانه نگاه کنم وخسارات و تلفات سنگین حادثه زلزله عصر بیست و یکم مرداد در قره داغ آزربایجان را به حساب سوانح و بلایای طبیعی بگذارم سیر حوادث و اخبار رسیده امانم نمی دهد. عصر بیست و یکم مرداد حدود چهار عصر زلزله متوسطی با قدرت 6.2ریشتر که قدرت متوسطی دارد به وقوع می پیوندد. واکنش اولیه مسئولان عبارت از این است که تلفات جانی نداشتیم و خسارات محدود است . اما نمی فهمم چرا تلفن های تبریز قطع شده است . تماس هایم با اورمیه تنها سه ساعت بعد ممکن می شود . خوشبختانه چیز مهمی نیست و به خیر گذشته است . درست بعد از اینکه با این فکر آرام می گیرم تماس یکی از فعالین
خبر دارم می کند که فاجعه در قره داغ بیش از این حرف ها است . فرماندار ورزقان که علی الاصول باید عملیات نجات را رهبری کند فارغ از مسئولیت سنگین خود ، سه ساعت پس از زلزله تازه به منطقه وارد می شود! گزارش های دوستان حاکی از کندی عملیات امداد و عدم وجود ماشین آلات و کادر ورزیده است . ساعت ده شب به علت تاریکی هوا عملیات نیم بند نجات متوقف می شود و ساعت دوازده نیمه شب متوجه می شویم فرمان قطع عملیات نجات و امداد صادر شده است ! خبر رسیده که راههای روستایی تخریب شده و عملاً روستاها بدون امداد رها شده اند. ساعات اولیه صبح را با اخبار کشته شدگان و مجروحان پی می گیریم . یکصد و هشتاد کشته اولیه حالا به دویست و پنجاه رسیده و بعداً هم رقم سیصد جانم را خراش می دهد. از آمریکا و ترکیه و روسیه تا آزربایجان مسئولین تسلیت می گویند ولی از رهبر و رئیس جمهور خبری نمی رسد. رئیس مجلس و معاونینش هم به مناطق سری نزده اند و گویا هیچ برنامه ای برای این کار ندارند. به علت نبود بیمارستان در منطقه مجروحین به تبریز ، اورمیه و اردبیل منتقل می شوند. نه هلیکوپتری آمده و نه هواپیمایی گویا در قرن نوزدهم تاریخ متوقف شده است . تلوزیون پر از گریه و ندبه به مناسبت شب های قدر است و تلوزیون نشینان یادشان رفته آزربایجان زیر خاک جان می دهد. در این گیر و دار خنده بازار شبکه پنج سیمای ضرغامی هم مشغول لودگی بوده است . آزربایجان نا امید از کمک مرکز خود عنان در دست گرفته و اولین کاروان کمک از تبریز به سرپرستی استاد دمیرچی عازم منطقه می شود. اورمیه نیز کمک های خود را می فرستد. ارتش که یکی از وظایفش کمک به حادثه دیدگان است ککش هم نگزیده و تیپ بیست و پنج تکاور که فقط در چند کیلومتری محل فاجعه در سراب اوضاع خوشی را سپری می کند ، بیمارستان صحرایی و کادر بهداریش را برای روز مبادا که معلوم نیست کی خواهد رسید نگه داشته است . سپاه و نیروی انتظامی هم که در عرض چند دقیقه هزاران نیروی کادر و چماق بدست بر علیه تظاهر کنندگان مدافع دریاچه اورمیه به خیابان ها می فرستند قرآن به سر به عزاداری شهیدی می پردازند که هزارو چهارصد سال پیش کشته شده است و وقتی برای نجات نفس های به شماره افتاده ندارد. صدای نماینده اهر وقتی با گریه از هم وطنان طلب کمک می کند توسط مجری شبکه تبریز خفه می شود. نماینده حضرت آقادر تبریز زلزله را تشبیه به زلزله قیامت می کند و به جای سازمان دهی و درخواست کمک به وضع و خطابه بی حاصل می پردازد. کمک ها و کادر ورزیده تورک در مرز ترکیه متوقف و معطل می مانند. در خواست کمک رسانی دولت های خارجی قبول نمی شود.! کاروان کمک آزربایجان شمالی هم گویا به سرنوشت ترکیه دچار شده است . مردم مستاصل و ناراحت به پایگاه های خونگیری روی آورده و خیابان مدرس تا دره چایی به قرق مردم اورمیه مبدل می شود. خانم ها به نیابت از خانواده مجروحین به کمک بستری ها در بیمارستان ها می روند و به عنوان همراه در نزد مجروحین می مانند. رهبر انقلاب تنها پس از پایان المپیک و در ساعت پانزده دقیقه پیش از نیمه شب یک روز بعد به فکر مبارکشان می رسد که پیام تسلیت بفرستند . رییس محترم جمهور هنوز از رتق و فتق امور دنیا فارغ نشده اند که این یک کار کوچک را انجام دهند. باز از طرف فعالین مدنی و دوستان خبردار می شوم بار خسارات سنگین تر از این ها بوده و گویا رقم کشته شدگان چیزی بین هشتصد تا هزار نفر می باشد. در گرمای مرداد آمار خسارات و کشته شدگان در دست های دولت ذوب شده است . در عین ناباوری دوستان می گویند مامورین از کمک رسانی فعالین و سایر داوطلبان مردمی جلوگیری می کنند. مغز و اندیشه من دیگر از کار افتاده نمیدانم چه باید بگویم . عمق این دشمنی با آزربایجان چیست ؟ نژاد پرستی و حقیقت ستیزی این نامردمان تا کجاست ؟ سخن نماینده اهر را به یاد می آورم که در مصاحبه با مسیح علی نژاد به مردم توصیه می کند کمک هایتان را به هلال احمر ندهید به دست حادثه دیدگان نخواهد رسید ! خودتان به دست مردم برسانید ! نماینده دیگر این سوال را مطرح می کند : اگر این زلزله در اصفهان اتفاق می افتاد باز هم اینگونه عمل می کردید ؟ تقریباً به جواب سوالم رسیده ام : دشمنی با آزربایجان چرا چنین شدید است ؟ چرا آزربایجان را ویرانه می خواهند ؟ چرا به کشتار مردمی پرداخته اند که به قول دکتر عکاشه در هیچ جای دنیا با چنین زلزله کوچکی نبایستی تلفات می داد ! تنها چیزی که به ذهنم می رسد دشمنی استبداد با آزادیخواهی است . فکر می کنم متشرعین مستبد تهران به خونخواهی شیخ فضل اله نوری که بر دار شد و به خونخواهی ارتجاع سیاه فرزندان سردار آزادی ستارخان را امروز زنده به گور کردند تا بلکه دل سیاهشان آرام گیرد. استبداد نژاد پرست تهران تاب تحمل آزربایجان را ندارد . حتی در اخبار خود هم از تکرار نام آزربایجان سر باز زدند وعبارت شمال غرب ایران را به کار بردند. اما بدانند که این تکان کوچک زمین ، گسل بزرگ تبریز را فعال تر کرد و شکاف تهران – تبریز را بیشتر نمود . از روی بترسید که تبریز،زمین زیر پایتان را به لرزه در آورد ! آن روز که قطعاً دور نیست نمیدانم این استبداد سیاه به کنج کدامین سوراخ خواهد خزید؟!گسل تبریز فعال شده و شکاف آزربایجان و فارسستان به بیشترین حد خود رسیده است . قطعا فرزندان ستارخان جواب شما را در آینده نزدیک خواهند داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر