۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

واکنش های نژاد پرستانه به اخبار مناطق عرب نشین

اورمو ایشچیلری :

kurdane.com
نـوري حـمـزة: روزنامه نگار عرب: سالهاست که در کسوت خبرنگار در حوزه مسائل بین المللی وملی در روزنامه ها و سایت های خبری وتحلیلیجهان عرب و رسانه های ایرانی مشغول به کارهستم. کار روزنامه نگاری را در دوره اختناق(بازهزمانی ریاست جمهوری رفسنجانی در ایران) با رسانه های فارسی زبان آغاز کردم در این دوره از کارم بسیاری از تکنیک های روزنامه نگاری از جمله خود سانسوری را به خوبی فرا گرفتم. راهوچاه دریافت اخبار از روابط عمومی وزارت خانه ها و سازمان ها وحتی از کارمندانشاغل در خارج از حوزه روابط عمومی ها را نیز آموختم.

یاد گرفتم چگونه خبر وپیشینه آن را از زیر زبان یک شهر وند عادی یا یک مسئول بلند پایه بیرون بکشم.آموختم چگونه خبر را لفافه پیچی کنم، تا فلان وزیر وفلان رئیس، مبادا با انتشارخبری ،یادداشتی یا مقاله ای و دست نوشته ای از من دچار سردرد شود. چرا که اینسردرد ممکن بود، تمامی زندگی ام را درد بیاورد.

افزون بر آن ممکن بود همینسردرد امتیاز یک نشریه را به راحتی لغو کند. در همان حال، اخبار را با تمام دقتوظرافت به سمع ونظر
شهروندانی که جویای این اطلاعات هستند، با امانت تام میرساندم.درتمام دوره کاری خودهمیشه با یک مسئله دردناک، دست به گریبان بودم. با این که سعی کردم که حوزه کاریخود را به گونه ای انتخاب کنم تا باعث تنش با دیگران نشود. اما در این میان، تنشها همیشه وجود داشت.

این مسئله دردناک وهمواره تنش زا چیزی جز "نژاد پرستی و عربستیزی قبیح" نیست. آگاهم که نژادپرستی و عرب ستیزی ایرانیان قصه دراز دارد.در این میان اما سوالهایی در ذهنم متبادر می شوند، که می خواهم این سوال ها را باشما در میان بگذارم؛ به راستی چرا در صد بالایی از ایرانیان خارج نشین پس از سالها زندگی در جهان آزاد، هنوز رویکرد های نژاد پرستانه وعرب ستیزانه دارند؟ چرااینان بچه های خود را نیز نژادپرست و عرب ستیز تربیت می کنند؟ چرا بسیاری ازایرانیان هویت خود را بر اساس دشمنی با عرب و زبان عربی تعریف می کنند؟

پاسخ به این سوالات را بهعهده شما خواننده محترم این نوشته می گذارم. اما در این جا می خواهم از حساسیت هایبرخی طیف های اجتماعی ایران (به ویژه خارج نشینان) در باره پوشش اخبار مناطق عربنشین پرده بر دارم.

چندی پیش تعدادی ازجوانان درشهر عرب نشین شوش با دیوار نویسی سعی در تحریم عمومی انتخابات پارلمانی ایران داشتند.همزمان با این حادثه در مراسم اربعین حسینی در این شهر جمع کثیری از جوانان بایزله سرایی و سردادن شعارهای ملی ، فاصله حرم دانیال تا احمد آباد را تظاهراتکردند.

پس از این حادثه در شامگاههمان روز بیش از 34 نفر در شوش دستگیر شدند. بعد از دستگیری ها ،خبر مرگ یک جوانعرب به نام ناصر آلبوشوکه (19 ساله) بر اثر شكنجه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات دراهواز، سراسر منطقه را فراگرفت. بعد از او خبر مشابهی منتشر شد که گویای این استکه؛ محمد کعبی(34 ساله) از شوش نیز تحت شکنجه کشته شده است.

( قبل از این دو یک فعالحقوق بشری عرب به نام رضا مغامسی در تاریکخانه های اداره های اطلاعات دزفول کشته شده بود).

موج دستگیری ها پایاننیافته وهر روز بر تعداد دستگیر شدگان شوش افزوده می شد که خبر دستگیری بیش از چهلتن در شهرهای اهواز و حمیدیه نیز منتشر شد.

بسیاری از سایت های خبریوتحلیلی فارسی زبان هیچ گونه خبری درباره این همه حوادث منتشر نکردند. مفسرانی کهحتی برای حشرات خطرناک دل می سوزانند وبهعنوان حامی میحط زیست برای حشرات نیز کمپینراه می اندازند. در زمان قتل سه جوان عرب در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات لام تا کام حرفی به میان نیاوردند و به راحتی از روی جنازه های جوانان عرب گذشتند.

برخی سایت ها نیز جستهوگریخته اخبار ارسال شده به آنها را با تغییر تیتر و زدودن واژه هاییچون"عرب" منشر کردند.

در این زمینه سایت هایخبری ورادیو وتلویزیون های ؛ بی بی سی فارسی ، دویچه وله فارسی، رادیو فردا وصدایامریکای فارسی که به ترتیب با بودجه های ملی بریطانیا،آلمان و امریکا اداره میشوند ،نه به انشر این اخبار اهتما ورزیدند ونه به ارائه تحلیل و پیگیری موضوع .

متاسفانه کارمندان بی بیسی فارسی، دویچه وله فارسی و صدای امریکای فارسی، همانند دیگر همکاران خود در اپوزیسونایرانی با سایر مسائل مناطق عرب نشین بسیارمحتاطانه برخورد می کنند. آنان در بسیاری موارد همنوای سیاست های جمهوری اسلامیعمل می کنند.در این حادثه نیز آنان از روی جنازه ناصر آلبوشوکه و محمد کعبی گذشتند.

بی بی سی فارسی پس از چندروز از این حادثه اقدام به انتشار یک گزارش کرد. پس از یکی دو ساعت آن گزارش را ازصفحه اصلی وحتی صفحه اخبار ایران حذف کرد، به گونه ای که پیدا کردن این گزارش براییک کاربر امکان پذیر نبود.

با گذشت چند روز و افزایشقلع وقمع در مناطق عرب نشین وبر پایی حکومت نظامی شبانه در شوش، بی بی سی فارسی،ناچار می شود با شادی صدر، فعال در زمینه حقوق بشر، گفتگویی کوتاه انجام دهد.

در این گفتگو، صدر باارائه اطلاعاتی درباره چگونگی حوادث رخ داده، از سازمان های حقوق بشری وموسساتخبری خواست؛ درباره این جنایت های هولناک در مناطق عرب نشین واکنش نشان دهند.

عملکرد خانم صدر وانتشاراخبار در برخی دیگر از سایتهای مسئولیت پذیر و وزین، مورد انتقاد نژاد پرستان قرارگرفت. نژاد پرستان با انتشار یادداشت ها و برخی کامنت ها سعی کردند که مسئله راوارونه نشان داده وذهن خوانندگان را از آنچه بر مردم عرب روا می رود، دور سازند.

نوشته ای با عنوان؛ "خبری از شوش و یک دو سه حرف به بهانه ی آن خبر" در یک سایتفارسی زبان منتشر شد. بعد از آن برخی سایت ها از سر ذوق زدگی، گرایش های نژادپرستانه و برای ماله کشی بر عملکرد دولتجمهوری اسلامی در مناطق عرب نشین مجددا این یادداشت را منتشر کردند.

نویسنده یادداشت که خود را از اهالی محل رخدادها معرفی کرده با انتقاداز عملکرد خانم صدر، به بی بی سی فارسی (که اهتمام شایسته ای به اخبار مناطق عربنشین نشان نمی دهد)نیز به صورت ضمنی حمله می کند.

در این نوشته آمده است؛" این همه،ساخته و پرداخته ی «منابع موثق» است برای بنگاه‌ها و سازمان‌های تبلیغاتی، برایپنهان داشتن چرائی و چگونگی قربانی شدن محمد کعبی."

در پاسخ به ایشان باید گفت؛ چگونه است که منابع موثق برای"سرپوش نهادن" بر سر قتل محمد کعبی در بازداشتگاه اداره اطلاعات، خبراین جنایت را منتشر می کنند؟ بدیهی است ،کسی که خواهان سرپوش نهادن بر موضوعی باشدمعمولا هیچ خبری از آن موضوع منتشر نمی کند.

انتشار این اخبارگویای این است که ناشران درپی کشف حقیقت هستند ونه پنهان ساختن حقیقت آنگونه کهشما تصور دارید،یا می خواهید تصوری را غلط را برای مخاطب ایجاد کنید.

در نوشته مذکور نویسنده به سفسطه بافی پرداخته و به تخطئهمی افتد. ایشان با تناقض گویی، اندیشه نژاد پرستانه خود را برای خواننده نمایان میسازد.

در جایی از این نوشته ذکر می شود که "جوانان عرب نهتجمعی برگزار کرده اند و نه تظاهراتی و نه شعاری داده شده و نه غیره ".

و در ادامه آن نویسنده با تناقض سرایی می گوید؛ خبر ایناست که شماری از مردان از اهواز آمده‌اند شوش و به همراه محمد کعبی و چندنفر دیگراز اهل شوش، «جلسه» یا «تجمعی» برگزار کرده‌اند و بحث آن «جلسه» یا «تجمع»،پیرامون سه /۳/ موضوع بوده است: ۱. چگونگی تبلیغ وهابی گری. ۲ تجزیه طلبی و ۳ تحریم انتخابات. همانگونه که پیش از این در نوشته ایشانخواندیم، هیچ اتفاقی در شوش رخ نداده ، اما در آخر ایشان می نویسد؛ که گویا تجمعیبوده! و تجمع کنندگان خواهان یافتن راهکارهایی برای تبلیغ وهابی گری وتجزیه طلبی وتحریم انتخابات!

نویسنده این یادداشت در ادامه به شیرین عبادی می تازد،واز ایشان انتقاد می کند؛که چرا در یک اطلاعیه ای، واژه اهل سنت را برای نامیدنبخشی از مردم عرب بکار گرفته است. نویسنده در ادامه به بخش هایی از تاریخ معاصرمردم عرب می پردازد و از" چاسب خزعل" یکی از فرزندان شیخ خزعل ،یکقهرمان ملی می سازد.

بایستی خدمت ایشان و دیگر مخاطبان این یادداشت عرض کنمکه؛پس از پایان حکومت شیخ خزعل در 20 آوریل سال 1925 روشنفکران عرب همواره سعی درتغییر بافت اجتماعی وفرهنگی مناطق عرب نشین بوده وهستند.

هدف از تغییر ساختار اجتماعی فرهنگی و انتقال از نظام قبیلهای به نظام شهروندی، بدست آوردن دوباره ی هویت ملی، زبانی،سرزمینی ،سیاسی واجتماعی است. شهروندان عرب بر این باورند که این حق طبیعی آنهااست که هژمونی ملی خود را در سرزمین های تاریخی خود تعریف نمایند.

در این میان تاسیس بیش از 30 تشکل سیاسی وفرهنگی از سال1925 به این سو و بر آمدن 16 انتفاضه(قیام) سراسری آن هم خارج از اراده شیوخعشایری که ایشان در نوشته اش نام برده اند،گویای این است که مبارزه ملت عرب برای بدستآوردن حقوقملی خود در هیچ ایستگاهی به جز ایستگاه پیروزی توقف نخواهد کرد.

او همچنین به شهید محی الدین آل ناصر یکی از رهبران ملت عرب در نیمه قرن بیستم پرداخته، و در آخر کشتار مردم محمره(خرمشهر) درسال 1358 شمسی را کار یک نظامی (دریادار مدنی) می داند که در سودای رسیدن بهجایگاه ریاست جمهوری تازه تشکیل شده ایران بود.

در پاسخ به ایشان باید گفت؛ شهید محی الدین آل ناصر نه تنهابرای اعراب مبارزه می کرد، بلکه او به دنبال پایان دادن به سلطه پهلوی ها و حضورانگلیس در عرصه سیاست در ایران بود.(اللجنة القومية العليا "کمیته عالیملی") که این نویسنده به اشتباه ازآن به عنوان جبهة التحریر الاحواز نام برده اند با چیدن یک طرح نظامی سیاسی بهدنبال اعدام انقلابی محمد رضا پهلوی بود. شهید آل ناصر و دیگر همرزمانش سودایآزادی تمامی ایرانیان در بند را در سر داشتند.

اما وجود برخی شیوخ جیره خوارساواک در این کمیته باعثافشای این طرح شده و در پی آن رهبران کمیته ملی اعدام شدند.

اعدام محی الدین آل ناصر تاثیر بزرگی درعملکرد سیاسی ومطالبات ملت عرب نداشت و بسیار زود تشکل های جدیدی در آن دوران شکل گرفت. در اینمیان می توان به "الجبهة الشعبية لتحرير الاحواز" نام برد. این تشکلسیاسی نظامی رویکرد سیاسی چپگرایانه داشت.

افزون بر آن درباره موضوع قتل عام مردم عرب در محمره، بایستیروشن کنم؛ درقتل عام شهروندان عرب در محمره در اردیبهشت سال 1358 شمسی، احمد مدنیفقط نقش یک مجری را داشت. در قتل عام مردمعرب، بسیاری از سران جمهوری اسلامی حضور فعال داشتند.

در این زمینه می توان به ؛خمینی،خزعلی،مهدوی کنی،محسنرضایی، غلامعلی رشید،جنتی،محسن اراکی،علی شمخانی،علی فلاحیان،اکبر رفسنجانی،مهدیبازرگان،عباس امیر انتظام،یزدی،صدر حاج سید جوادی ،موسوی جزایری، شفیعی وبسیاریدیگر را می توان نام برد.

مسئله کشتار مردم عرب در محمره یکی از پرونده های اصلی درمحاکمهسران جمهوری اسلامی در آینده خواهد بود.

در نتیجه گیری این شخص آمده است؛مناطق عرب نشین جای بازی قدرت‌های رقیب با برنامه‌های ضد ایرانی نبوده و نیست. اواز رسانه های فارسی زبان می خواهد با تبلیغات "معیوب" آنگونه که او نامنهاده، به تباهی کمک نکنند.

نگارنده نیز بر این باورم که مناطقعرب نشین از دیر باز جای بازی کسی نبوده،نیست ونخواهد بود؛ در دوره صفویان و پیشاز آنها مناطق عرب نشین رابطه حاکم ومحکوم با ایران نداشتند. در یک دوره زمانی ،دولتمشعشعیان(845 تا940 هجری قمری) از حوالی کرمانشاه امروزی تا تنگه هرمز و بسیاری ازاستان های جنوب عراق را در بر می گرفت.

"مولا"ی این دولت از شهرحویزه تمامی این سرزمین پهناور را اداره می کرد. محققین میگویند؛ در این زمانه کسی نمی توانست کوچکترین تعدی به حقوق شهروند عرب داشته باشد.پس از پایان سلسله مشعشعیان ، حکومت کعبیان به زعامت شیخ "سلمان کعبی"حکومتی زبان زد حکومت های خاورمیانه بود.

وقتی کشتی های تجاری انگلیسی ،هلندی وپرتغالی ازبندرهای محمره،معشور وگناوه و.... می گذشتند برای ادای احترام به دولت ملی بنی کعبدر این سرزمین موظف به شلیک چندین گلوله توپ مشقی بودند، تا مراتب ارادت خود را بهشهروندان عرب در این سرزمین اعلام کنند.(رجوع کنید به آرشیو نشریات دولتی بریطانیااز قرن 18 تا نیمه اول قرن 20 میلادی و مجموعه کتاب های آقایان عبدالنبی قیم وموسی سیادت")

در سیاست داخلی نیز بنا به نوشته چندین نویسنده ایرانی وغیر ایرانی، شیخ سلمان کعبی مغز متفکر اقتصادی ،سیاسی، سازمانی،ادرای ونظامی بود.در دولت آن زمان شیخ سلمان، همه شهروندان عرب دارای زندگی شرافتمندانه ایبودند.(در این زمینه رجوع کنید به؛ مسيرة الى قبائل الاحواز نوشته جابر خليلالمانع و سفر نامه عربستان نوشته حاج عبدالغفار نجم الملك "نام این کتاب رایک ناشر نژاد پرست ایرانی به نام محمد دبیر سیاقی از سفر نامه عربستان به سفرنامهخوزستان تغییر داد").

ارتش شیخ سلمان برای دفاع از هویت ملی و سرزمینی، در یکدرگیری در شرق بهبهان، توانست قوای کریم خان زند (شاه سلسله زندیه در ایران) را بهکلی از بین ببرد.(رجوع فرمایید به کتاب "تلاش آزادی" نوشته ابراهیمباستانی پاریزی).

مواردی که ذکر کردم ذره ای از اقیانوس بیکران تاریخ ملتعرب نیست. برای آگاهی بیشر رجوع فرمایید به آرشیو موزه ملی بریطانیا ، آرشیودانشگاههای شیکاگو وهاروارد و آرشیو موزه لور فرانسه.

برای منابع فارسی نیز رجوع فرمایید به کتابخانه بینالمللی ایران ،کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم ، کتاب خانه مجلس شورای اسلامیو بسیاری جاهای دیگر.

در آخر نیز بگویم که برخورد گزینشی و نژاد پرستانه باانتشار اخبار و گزارش های مناطق عرب نشین که آخرین مورد آن عدم انتشارخبر احتمالاعدام پنج جوان عرب بود، به هیچ وجه ما را غافلگیر نکرد.چرا که با روحیه عربستیزانه بسیاری از ایرانی ها به خوبی آشنا هستیم.

اما در این میان سفسطه بازی عده ای که می خواهند ما راهموطن بنامند و در عین حال همپای جمهوری اسلامی ملت ما را سر ببرند دیگر راه بهجایی نخواهد برد.

ملت عرب اقلیم ما، اکنون یکی از بیدارترین ملل منطقه است.این مردمان قریب به هشتاد وهفت سال است که در حال مبارزه برای بازگردادن حقوق ملیخود هستند. گمان دارم که این ملت مشکلی برای ادامه مبارزه درهشتاد وهفت سال آیندهنیز نخواهد داشت. لطف بفرمایید؛ از لفافه پیچی خبری و ادا در آوردن و اشک تمساحنشان دادن به ملت عرب دست بردارید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر