اورمو ایشچیلری به نقل از ایران گلوبال :مسعود نیازی
روزی نیست که با خبری جدید در خصوص تشدید اختلافات بین آذربایجان و ایران مواجه نگردیم.هر چند سابقه اختلافات بین این دو کشور به همان اولین روزهای استقلال جمهوری آذربایجان از شوروی سابق و حمایت آشکار و پنهان جمهوری اسلامی ایران از ارمنستان در جریان جنگ قره باغ بر می گردد ولی توالی وقوع و شدت اختلافات بین دو کشور هرگز بدین پایه نبوده است. معلوم نیست کدامین دست پنهانی بر دکمه تشدید اختلاف بین دو کشور فشار آورده است و هدف نهایی آن چیست ولی چیزی که جالب است همگرایی بین حکومت ایران، وطن پرستان افراطی یا همان پان ایرانیست ها و حتی خیلی از شهروندان جمهوری اسلامی ایران می باشد.
حکومت آذربایجان، ایران را به صدور تروریسم، بنیادگرایی مذهبی و مواد مخدر به این کشور متهم می نماید. اتهامی که
مورد تایید نهادهای اطلاعاتی کشورهایی نظیر آمریکا و غیره نیز هست. حکومت ایران در مقابل آذربایجان را به دلیل مناسباتش با رژیم اسرائیل و نیز حمایت از فعالیت ها تجزیه طلبانه در اذربایجان ایران مورد حمله قرار داده و در لایه های غیر رسمی نیز با تهییج احساسات میهن دوستان ایرانیان سعی دارد تا افکار عمومی را همانند مسئله جزایر سه گانه با خود همراه نموده و کسب مشروعیت نماید.
اساسا با افول گرایش های افراطی اسلام سیاسی و عدم رغبت جوانان به این مسئله و نیز با توجه به رشد روزافزون گرایش های ملی گرایانه در نزد مردم، حکومت به صورت تدریجی گفتمان دینی- مذهبی را به سمت گفتمان ملی- نژادی تغییر می دهد تا شاید بدینوسیله بتواند کسب مشروعیت نموده و افکار عمومی را با خود همراه سازد.
در آنسوی خط اما مکتب پان ایرانیسم نیز به صورت پراگماتیک به موضوع نگریسته و ضمن تحلیل فایده و هزینه این همراهی، و نیز با توجه به ادعاهای ارضی این حزب یا گروه به سرزمین هایی نظیر آذربایجان، به صورت ضمنی به همراهی با دولت پرداخته است. این رابطه را می توان رابطه بر اساس اشتراک منافع و نیز وجود دشمن مشترک نامید. وجود دشمن مشترک باعث می گردد تا حکومت ایران و گروه های ملی گرا که ظاهرا کاملا با هم اختلاف نظر داشته و در دو سوی مخالف یکدیگر حرکت می نمایند به هم نزدیک گشته و دارای حرکتی همسو گردند. بر اساس این رابطه غیر رسمی و حتی نانوشته(البته شاید) حکومت با تشدید مخالفت با اذربایجان مطابق میل ملی گراها حرکت نموده و ملی گراهای ایرانی را در مقابل هویت طلبان و تجزیه طلبان آذربایجانی تقویت نموده و در مقابل ملی گراها نیز با توجه به عدم اعتماد عموم افکار عمومی به حکومت ایران به عنوان حلقه واسط عمل نموده و افکار عمومی را در راستای محور فوق متحد می نمایند.
اینگونه است که در جریان ترورهای تایلند یا گرجستان افکار عمومی با قربانیان همدردی نموده و از حکومت ایران انتقاد می نمایند و در جریان ترورهای اذربایجان بیصدا از کنار مسئله می گذرند. در جریان مسابقات موسیقی یوروویژن نیز دولت ایران و ملی گراهای این کشور به صورت کاملا متحد و منسجم و البته از دو سوی مختلف به مخالفت با این رویداد می پردازند. تابلویی که در اثر این همکاری ایجاد شده است تابلوی عجیبی می باشد. هر روز آوای جنگ و ادعای ارضی نسبت به خاک آذربایجان بیشتر شده و افکار عمومی بیش از پیش تهییج شده و در خدمت اراده حکومتی قرار می گیرد.
جدیدترین موضوع مورد اختلاف نصب مجسمه نظامی گنجوی شاعر ایرانی- آذربایجانی در شهر رم و معرفی وی به عنوان شاعر آذربایجانی می باشد. اذربایجانی ها به دلیل انتساب نظامی به شهر گنجه و آذربایجان وی را آذربایجانی دانسته و ایرانی ها نیز به دلیل اشعار فارسی وی و نیز ادعای انتساب جمهوری آذربایجان به ایران، وی را شاعری نه آذربایجانی بلکه ایرانی می دانند. عاقلانه ترین روش موجود این است که اجازه داده شود تا هر دو کشور این شاعر بلندآوازه را منتسب به خود بدانند. حتی بهتر این است که چنین مواردی برای نزدیکی بیشتر بین دو کشور مورد استفاده قرار بگیرد ولی متاسفانه چنین عمل نمی گردد و طرف ایرانی ، آذربایجانی خوانده شدن این شاعر و نظایر آنرا در حد ارتداد دانسته و به شدت با چنین مسائلی برخورد می نمایند. مورد اخیر جزء مواردی است که به ظاهر حکومت ایران هیچ نقشی در آن نداشته و ایرانیان مقیم ایتالیا به صورت کاملا خودجوش به اعتراض برخاسته اند. و اما ماجرا از چه قرار است:
در تاریخ بیست آوریل 2012، مجسمه شاعر شهیر نظامی گنجوی در ویلا بورگزه در شهر رم، نصب گردیده و در زیرآن چنین نوشته شده است:
شاعر آذربایجانی، نظامی گنجوی 1141-1209
هدیه جمهوری آذربایجان به شهر رم – 20آوریل 2012
شاعر آذربایجانی، نظامی گنجوی 1141-1209
هدیه جمهوری آذربایجان به شهر رم – 20آوریل 2012
این امر با اعتراض انجمن فرهنگی ایتالیا و ایران با عنوان اختصاری "الفبا" مواجه گردیده و این انجمن در تدارک کمپینی است تا نشان دهد که نظامی گنجوی آذربایجانی نبوده است. در متن فراخوان این انجمن چنین آمده است:
"در تاریخ بیست آوریل 2012 در ویلا بورگزه در شهر رم، تندیسی از نظامی گنجوی نصب گردیده که در زیر آن چنین نوشته شده:
شاعر آذربایجانی، نیظامی گنجوی 1141-1209
هدیه جمهوری آذربایجان به شهر رم – 20آوریل 2012
عمل انجام شده گویای تحریف تاریخ است،و متأسفانه کسانی که دست به این کار زده اند (چه مجریان آذربایجانی و چه مجوز دهندگان ایتالیایی) رفتاری نا آگاهانه انجام داده اند.
الیاس ابن یوسف، متخلص به نظامی، شاعر و دانستانسرای ایرانی و پارسی گوی قرن ششم هجری ( قرن دوازدهم میلادی) است که بعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب فارسی شناخته شده.
ما (انجمن فرهنگی ایتالیا ایرانی "الفبا") بر آن شدیم تا اقدامات اعتراض آمیزی، در برابر این کار انجام یافته، سازماندهی کنیم. اولین گام ما آگاهانیدن ایرانیان در داخل و خارج از کشوراست؛ گامهای بعدی میتوانند تهیه فراخوان به زبانهای مختلف و جمع آوری امضا از ایزان شناسان، استادان تاریخ، شخصیتهای فرهنگی وسیاسی باشند. مارا در اینکار مهم، چه از نظر معنوی و چه فکری، یاری دهید "
شاعر آذربایجانی، نیظامی گنجوی 1141-1209
هدیه جمهوری آذربایجان به شهر رم – 20آوریل 2012
عمل انجام شده گویای تحریف تاریخ است،و متأسفانه کسانی که دست به این کار زده اند (چه مجریان آذربایجانی و چه مجوز دهندگان ایتالیایی) رفتاری نا آگاهانه انجام داده اند.
الیاس ابن یوسف، متخلص به نظامی، شاعر و دانستانسرای ایرانی و پارسی گوی قرن ششم هجری ( قرن دوازدهم میلادی) است که بعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب فارسی شناخته شده.
ما (انجمن فرهنگی ایتالیا ایرانی "الفبا") بر آن شدیم تا اقدامات اعتراض آمیزی، در برابر این کار انجام یافته، سازماندهی کنیم. اولین گام ما آگاهانیدن ایرانیان در داخل و خارج از کشوراست؛ گامهای بعدی میتوانند تهیه فراخوان به زبانهای مختلف و جمع آوری امضا از ایزان شناسان، استادان تاریخ، شخصیتهای فرهنگی وسیاسی باشند. مارا در اینکار مهم، چه از نظر معنوی و چه فکری، یاری دهید "
همانگونه که می بینیم طرف ایرانی از حکومت گرفته تا حزب پان ایرانیسم و پیروان آن و نیز سایر سازمان های غیر دولتی از هر ابزاری برای تشدید اختلاف بین ایران و آذربایجان استفاده نموده و از کنار کم اهمیت ترین بهانه ها نیز به سادگی نمی گذرند.
با توجه به چنین اتحاد و انسجامی این سئوال پیش می آید که واقعا هدف نهایی از این همه هیاهو چیست؟
آیا تغییر تدریجی گفتمان دینی- مذهبی به گفتمان ملی- نژادی از سوی دولت ایران طبیعی است یا اینکه هدف خاصی پشت این موضوع می باشد؟
آیا صرفا یک تصادف است که دولت ایران و ملی گراهای این کشور همزمان و هماهنگ به حملات لفظی و عملی بر علیه این جمهوری تازه استقلال یافته پرداخته اند یا اینکه مسئله پیچیده تری وجود دارد؟
آیا انتشار ای- میل ها و پیام ها ی کوتاه غیر واقعی نظیر 100 ساله بودن قرارداد ترکمنچای و لزوم بازگشت سرزمین های جدا شده کاری فردی است یا دستگاهی با امکانات مشخص مسئول تهیه و ارسال آن می باشد؟
آیا قرار است سناریوی عراق- کویت در مورد ایران و آذربایجان نیز مورد استفاده قرار گیرد؟
جواب این سئوالات و ده ها سئوال دیگر را فقط با گذر زمان خواهیم دانست ولی باید دعا کنیم تا عقل و منطق بر احساس و قدرت طلبی پیروز گردد چرا که در غیر اینصورت تبعات امر بسیار سنگین بوده و هضم آن بسیار سخت خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر