۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

آذربایجان را فراموش نکنیم، زمستان در راه است

اورمو ایشچیلری : آنجا پدری خانه‌اش ویران شده است. بچه‌اش – آن یکی که زنده مانده است را می‌گویم – بی‌سرپناه است. چادرها را باد برد! همچون همیشه وعده‌ها محقق نشدند. همچون همیشه خانه‌ها ساخته نشدند. در عوض دلار گران شد.وانفسای ما، خودمستحق‌پنداری‌مان تشدید شد و ما که شانس آورده‌ایم و زیرپایمان هنوز نلرزیده است دغدغه‌هایی از جنس ارز داریم. اما آن مردم در آذربایجان دغدغه‌های‌شان از جنس «ارض» است!
دغدغه‌های ما هم کم نیستند، یعنی کم‌ارزش نیستند. حتی حاد هم هستند، حتی، حتی بحرانی هم هستند. اما دغدغه‌های بی‌سرپناهی حادترند، بحرانی‌ترند! باید برای احترام گذاشتن به بنیان‌های تشکیل جامعه به هموطنان آسیب‌دیده اندیشید. ای کاش کثافت‌های سیاسی وارد این مقولات نمی‌شدند. خبرنگارهای داخلی از بازتاب دادن اشک‌هایی که
جنس‌شان به تردی یک «پاک‌کن» و غم‌شان همچون نوک مداد اول مهر تیز است، نمی‌ترسیدند. ای کاش برای یک بار هم که شده، از بهره‌برداری‌های سیاسی به مسائل اجتماعی پرداخته می‌شد.
  این مردم نه معاند بوده‌اند، نه در امری سیاسی و ایدئولوژیک دخیل بوده‌اند. تنها زمین زیر پایشان لرزید. چرا هر روز خبری از آن‌ها در روزنامه‌ها نیست؟ آن‌ها چه جرمی مرتکب شده‌اند که اقتصاد مملکت ضعیف شده است؟ شده است  که شده است. آیا نباید در اولویت قرار بگیرند؟ آیا بی‌سرپناهی و بی خانمانی پدیده‌ای است که تنها با چند وعده و آن هم در چند روز اول حادثه از آن گذشت؟
 
وبلاگ اندیشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر