اورمو ایشچیلری:اعتراضاتي كه اخيراً بابت خشك شدن درياچه اروميه در آذرباييجان شعله ور شد، هويتي چندگانه داشت. نخستين هويت آن، اولين اعتراضات زيست محيطي در تاريخ خاورميانه بودكه تنها گروه هاي فعال طرفدار حفظ محيط زيست و احزاب سبز آن را رقم نزدند، بلكه علاوه بر آن ها، آحاد مردم ابتدا به اهميت چنين حادثه زيست محيطي پي برده و سپس آن را در حدي وسيع انعكاس دادند. اين سطح از آگاهي عمومي در آذرباييجان بايد اعتراف كنم كه مرا غافلگير كرد و در حالي كه انتظار مي رفت، در تهران و اصفهان نخستين جرقه هاي آن زده شود، آذرباييجان نشان داد كه اينك پيشروتر است. دوم نشان مي داد كه پارمترهاي سوشيودرام جامعه بسيار بالاست. سوشيودرام معياري است در برخي از نظريات جامعه شناسي امروز است كه با آن ميزان همبستگي گروهي در
پيوستن به خواسته هايي عمومي را مي سنجند، كه با يك جرقه يا بهانه شروع به انفجار و گسترش مي كند. اگر بخواهم قضيه را به زباني ساده تر تشريح كنم، بايد بگويم اتاقي را تصور كنيد كه از گاز متراكم شده است، به طوري كه يك جرقه منجر به انفجار مي شود؛ اين كه آن جرقه كي زده مي شود، قابل پيشبيني و حتي جلوگيري نيست، اما براي عدم تراكم و انباشت گاز مي توان جلوگيري كرد. جامعه ما به خصوص پس از جنبش سبز در چنين وضعيتي است، يعني شما با چنان تراكمي مواجه ايد كه هر جرقه اي مي تواند به يك اعتراض عمومي بدل شود. حكومت هاي ديكتاتنور و حتي بسياري از سياستمداران بي سواد با راهنمايي هاي غلط اشخاص امنيتي-اطلاعاتي تصور مي كنند كه مشكل از جرقه است و مي توان جلوي آن را گرفت، ولي مشكل نه از جرقه است و نه مي توان جلوي آن را گرفت و زمان جرقه نيز نه قابل پيش بيني و نه قابل جلوگيري است. اما جلوگيري از نارضايتي ها و انباشت خواسته هاي معوقه كه به تراكم و انفجار جامعه به بهانه يك جرقه منتهي مي شود، قابل جلوگيري و حتي جبران است. شما ديديد كه هر اجتماع مردمي در امروز از بازي فوتبال گرفته تا خواسته هاي عمومي مردمي و يا دستگيري زنان به بهانه حجاب به تجمع مردم در مقابل حاكميت منتهي مي شود. جوجه اطلاعاتي هاي بازي خورده تصور مي كنند كه مشكل از تجمعات است و بايد جلوي آن را بگيرند، در حالي كه مشكل از تراكم نارضايتي هاست و سشيودرام جامعه بسيار بالاست و گرنه اجتماعات مردمي منجر به آشوب يا انقلاب نمي شود؛ چون تا گاز در اتاق متراكم نشود، هيچ جرقه اي خطرناك نيست و منجر به انفجار نمي شود. به همين سبب است كه اعتراضات در جوامع ديكتاتوري يا نيمه ديكتاتوري به يك انقلاب بدل مي شود، اما اعتراضاتي وسيع در جوامع غربي تنها محدود به حوزه خاصي مي گردد و انقلاب رخ نمي دهد، چون سياستمداران شان همچون بسياري از مسئولان تحصيل كرده و متخصص هستند و به محض بروز نارضايتي سعي مي كنند با توجه به سطح نارضايتي تغييراتي را بدهند و در هر مورد كه تغييرات متناسب با خواست مردم نبود، اين سياست مداران هستند كه بايد كوتاه بيايند. در حكومت هاي ديكتاتوري برعكس است و شما با بي سواد كه جاي خود با اشخاص مستبدي روبرو هستيد كه بلوغ شخصيتي پيدا نكرده و مدام در حال رو كم كني با مردم هستند و پذيرش خواسته هاي مردمي را به عنوان عقب نشيني تعبير كرده و براي خود عار مي دانند و به جاي پذيرش اشتباهات خويش، از آسيب ديدگان و معترضان مي خواهد تا توبه نامه بنويسند و البته مردم، مردم هم زياد مي گويند!! اگر ديديد كه اعتراض يك جوان تونسي كه به استيصال رسيده بود، منجر به چنان قيامي در منطقه خاورميانه شد، به سبب همين بالا بودن ناراضايتي هاي مردمي و انباشت خواسته هاي مردمي است كه در آن ها حكومت هاي ديكتاتوري و نيمه ديكتاتوري بر سر كار بودند. نه آن جرقه را مي شد، پيش بيني كرد و نه مي شد جلويش را گرفت و مهمتر از همه، نه علت اصلي اين انقلاب هاي گسترده مردمي، آن جرقه است. علت تنها انباشت همان خواسته هاي مردمي است كه ذكرش رفت و آن اعتراض در اينجا و آنجا تنها جرقه آن انفجار مردمي. آذرباييجان نشان داده كه در مقاطع مختلف تاريخي، هم بخشي از پيكره اين ملت بوده و هم عضوي پيشرو در آن؛ از مشروطه گرفته تا همين اعترضات وسيع زيست محيطي اخير. يك خواهش از دوستان دارم كه چون در انقلاب 57 نيز رخ داد و عامل بسياري از مشكلات و حق خوري ها شد، آن را تكرار مي كنم: اجازه دهيد تا هر مردم و حتي شخص منفردي، خودش هويت اش را انتخاب كند؛ قرار نيست كه ما به ديگران بگوييم كه آذري هستيد يا ترك و ترك زبان هستيد يا از نژاد ترك و غيره. اشتباه بزرك 57 كه متأسفانه من اينك نيز در نزد بسياري از روشنفكران جنبش مي بينم، اين است كه مي خواستند براي ديگران تعيين كنند كه هويت شان چيست؟ بهايي دين است يا حزب و كرد ايراني است يا قومي مجزا و اشخاص انقلابي هستند يا ضد انقلاب و غيره. اينك اين مشكل بيشتر در حوزه دين ديده مي شود، ولي در ساير حوزه نيز هست و مي تواند دوباره منتهي به قرباني كردن همين عزيزاني شود كه بخشي از جنبش هستند. دنياي امروز همچون هر هويتي، هويت قومي را "انتخابي" ساخته و هر كس جداي از اين كه از كدام نژاد يا زبان و مليت است، مي تواند هويتي ديگر را به فراخور خواست اش برگزيند. ديروز كه بسياري از اقوام و جريان ها به اعتراضات ترك هاي تبريز و اروميه پيوستند، همگي هويت ترك داشتند. اينك گيلان، تهران و ... آذربايجان بودند. اين شامل عرب ها و بلوچ ها و ساير اقوام و اديان نيز مي شود و فراموش نكنيم كه معيار ما بايد تنها انسانيت باشد و هر ملتي نيز آزاد كه خود براي خويشتن تصميم بگيرند؛ در مورد همه چيز از نژاد و هويت گرفته تا دين و نوع حكومت و غيره.
در اين ميان، اعتراضات مردمي در ايران و تونس و مصر فراتر از كشورهاي منطقه رفت و به ساير نقاط دنيا رسيد؛ از جمهوري آذرباييجان گرفته تا آلباني و از هند گرفته تا مراكش و حتي به اعتراضات چپ ها در اروپا نيز جان دوباره اي بخشيد. آن به سبب هويت جديدي است كه دنياي مجزاي شبكه به تمامي پديده هاي دنياي امروز ما بخشيده و اينك قيام ها و انقلاب هاي مردمي مدام از آن طريق به خروش مي آيند و نضج مي يابند و بيش از پيش خصلت جهاني يافته اند. خواهيد ديد، از ميان همه پديده هايي كه در دوران خود به روشني شناخته نشد و سال ها بعد به عنوان يك خط متمايز كننده، تاريخ را به دو دوره تقسيم كرد، اينترنت و دنياي مجازي آن، جهان ما را به دو دوره پيش از اينترنت و پس از آن تقسيم مي كند و ماهيت هيچ پديده و تحولي بدون آناليز آن ممكن نيست. از جمله يكي از تأثيرگذارترين آن ها، ساختار انقلاب هاي اخير است. رهبر اين انقلاب ها كيست؟ و اساساً انقلاب ها بي سر و رأس شده و عجيب تر اين كه بدون رأس و رهبر پيروز نيز مي شود، در حالي كه براي تحليل همه انقلاب هاي گذشته همواره رهبري يكي از فاكتورهاي مهم بود!؟ پاسخ پيش دنياي مجزاي شبكه است. چون ساختار قيام ها ديگ هرمي نيست تا كسي در رأس قرار گيرد، بلكه ساختار شبكه اي است؛ درست همچون شبكه مجازي اينترنت. به عبارتي، از اين پس ما شاهد انقلاب هايي خواهيم بود كه يا كاملاً شبكه اي اند و رهبر ديگر شخص نيست، و نخبگان نيز نيستند، بلكه فعالان شبكه هاي مجازي هستند و يا انقلاب هايي را شاهديم كه از چندين شكل ساختار شبكه اي و هرمي برخوردارند و از هر دو سود مي برند و عملاً ساختار شبكه اي امكان يكه تازي آناني را كه در رأس هرم قرار مي گيرند، گرفته است. اين امتزاج سيستم شبكه اي و هرمي دقيقاً بارزترين شكل اش در جنبش مردم ايران هويداست. يعني از سويي نظامي هرمي داشتيم كه در رأس آن رهبراني قرار داشتند كه نسبت به تقلب در انتخابات اعتراض داشتند و آن را در حد گفتار نيز تقليل ندادند، بلكه به درستي به خيابان ها كشيدند. اما آن محدود به ايشان نبود و ساختار شبكه اي جنبش مردمي نيز هر جا كه آنان ماندند، ايشان را هل دادند؛ درست همچون 25 خرداد كه رهبران نمادين جنبش رفته بودند تا به مردم بگويند چون براي راهپيمايي مجوز نداده اند، تظاهرات لغو شده، اما موج خواسته هاي مردمي، آنان را با خود همراه ساخت و عملاً بخشي از تظاهرات ميليوني آن روز شدند. وقتي اعتراضات مردمي در خيابان ها فروكش كرد كه طبيعي هم بود، اعتراضات در شبكه نه تنها توانست نفس قيام را همچنان زنده در اذهان زنده نگه دارد و به جهانيان نشان دهد كه انقلاب هاي منطقه از ايران آغاز شده است، بلكه با دستگيري رهبران نمادين جنبش نيز جنبش خاموش نشد و بدنبال هر جرقه اي، از چهارشنبه سوري گرفته تا بازي فوتبال و از سقوط يك ديكتاتور در آن سوي دنيا تا خشك شدن آب درياچه اروميه يا دستگيري فلان دانشجو يا بي حجاب، خود را دوباره به اشكال مختلف بروز مي دهد. اين صور بروز را سعي نكنيد كه يكسان كنيد، چون هم بي فايده است و آن خودجوش است و هم اين انعطاف در نحوه بروز از نقاط قوت جنبش است و تغييراتي كه جنبش اينك به شكل خاموش آن دارد بر حاكميت مي گذارد، بسيار بيشتر از هر تظاهرات خياباني است. بسياري از دوستان فعال جنبش از نريختن مردم در خيابان يا عدم بروز اعتراضات مردمي همچون كشورهاي عربي گله دارند و حتي برخي سخن از تمام شدن جنبش مي كنند. اما اين ها در سال پيش نيز قبل از اين كه مردم در زمستان سال پيش به خيابان بريزند، تصور مي كردند جنبش مرده است! در حالي كه ديديم تنها آتش زير خاكستر بود كه با جرقه اي برافراشت و امسال نيز اين اعتراضات مردمي در آذرباييجان شعله اي ديگر از آن بود. من اينك نمي خواهم به ابعاد تأثيرگذاري جنبش در حاكميت بپردازم، چون آنان با درك نقاط ضعف شان بر ظلم هايشان بر مردم مي افزايند، تنها مي خواهم اشاره كنم، چنان كه قبلاً نيز به رهبران جنبش خاطر نشان ساخته بودم، انقلاب با تظاهرات پيروز نمي شود و برخلاف آنچه ايشان از روي صحنه انقلاب 57 ديده اند، اعتراضات و تظاهرات مردمي موجب شد تا حاكمان داخلي و خارجي بفهمند كه مردم ديگر آنان را نمي خواهند، اما پيروزي انقلاب به گونه اي ديگر رقم خورد كه هر كس مايل است مي تواند تحليل شان را در مقالاتي از نگارنده كه پيش از اين با عنوان "نقاب" در سايت هاي مختلف انعكاس داشت، مطالعه كند. انقلاب هاي امروز عربي نيز يكسان نيست و شما جايي در تونس و مصر كه با آمدن مردم به چند خيابان و ميدان اصلي منجر به تغييراتي در حاكميت شدند، در يمن و ليبي با جنگ مسلحانه مواجه هستيد كه در مورد ليبي حتي حمله نظامي كشورهاي خارجي نيز به كمك آمده است. وضع سوريه نيز روشن است كه حكومتي مسلح مردمي را با دستاني خالي، مي كشد و شكنجه مي كند و تجاوز مي كند، ولي نتوانسته جلوي شان را بگيرد و خوشبين ترين تحليلگران و جامعه شناسان نيز پيش بيني نمي كردند كه مردم تا اين حد بر قيام خويش مصر باشند و كوتاه نيايند كه هنوز نيز ادامه دارد. چون آن جوامع از نظر پيشرفت در جايگاه يكساني نيستند و در حالي كه در تونس و مصر جامعه مدني داريم، در يمن و ليبي با جامعه اي قبيله اي مواجه ايم كه با وجود اين كه در برخي نقاط شهرنشين شده اند، اما هنوز به شدت روابط عشيره اي در آنجا حكمفرماست. ايران موج انقلاب هاي مسلحانه را پشت سر گذاشته و از آن كشورها جلوتر است. مردم ما اينك جنبش هاي متكثر جامعه مدني را تجربه مي كند و از اين نظر از همه كشورهاي منطقه پيشروتر است. نبردي كه با پيروزي نظامي، تعويض چند سياستمدار يا حتي تغيير دولت ها و نظام انتخابات پيروز نمي شود، بلكه با تصاحب دوباره جامعه مدني و اداره آن توسط خود تحقق مي يابد. اگر بخواهم باز مثالي ملموس از اين نوع اداره كردن را بزنم، كشور عراق است. در آنجا آمريكا به عنوان يك قدرت نظامي حضور دارد، اما جامعه مدني را در اختيار ندارد و انواع قوميت ها و مليت ها و فعال مدني گرفته تا تروريست در حال مبارزه براي شكل دهي سياست هاي شان هستند، اما غافل از آنان اند كه تأثيرات حكومت در جوامع دنياي امروز بسيار تقليل يافته و محتواي جامعه مدني توسط فعالان مدني رقم مي خورد. دانشجويان معناي اين سخن مرا بهتر مي فهمند زماني كه حكومت با انواع اتيكت هاي مذهبي و انقلابي به زور خود را به دانشگاه تحميل كرد، اما محتواي توليد شده در دانشگاه توسط دانشجويان درست عكس انتظارش است كه با انواع انقلاب هاي فرهنگي نمي تواند آن را آن گونه كه خود مي پسندد، تعيين كند. چون آنان ظرف را دارد، اما مظروف در دستان ماست.
دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
bu deyir ki yeni gelin hamimiz genede iranli olax ve biz türkleri gene minex da?!yazixlar olsun bu sayta ki bucür yazilari yerleshdirir,sizden ayri intizar vardi............
پاسخحذف