۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

پشت پرده انفجار های روز شنبه تهران ، شکاف بین بدنه و راس سپاه !

اورمو ایشچیلری : دشوار بتوان تصور کرد که حتی یک ایرانی در داخل و خارج از کشور اخبار مربوط به انفجار دیروز تهران را نشنیده باشد. و باز دشوار بتوان تصور کرد که مردم آنچه را که فرماندهان سپاه بعنوان خبر رسانی اعلام کردند پذیرفته باشند. سیل شایعه و حدسیات توام با تفسیری که درجامعه پخش است خود بزرگترین شاهد این ادعاست.
از جمله این که انفجار در پایگاه موشکی "ملارد" روی داد. و یا، حادثه هنگامی روی داد که می خواستند بعنوان واکنش عملی سخنرانی سه روز پیش رهبر جمهوری اسلامی و نشان دادن قدرت پاسخ به حمله نظامی، یک موشک تازه را شلیک کنند، اما یا این موشک روی سکو منفجر شد و یا کمانه کرد و انبار مهمات شیمیائی را هدف گرفت! و یا انبار تسلیحاتی شیمیائی منفجر شده و حدسیات و شایعاتی از این دست. این بار کسی را بعنوان عامل نفوذی، منافق و یا عوامل صهیونیست معرفی نکردند
زیرا اگر چنین می کردند باید پاسخ میدادند که این عوامل چگونه تا نخاع ستون فقرات نظام رخنه کرده اند؟ بنابراین با بالا و پائین کردن شمار قربانیان انفجار- از 27 تا 17 نفر به شمول فرمانده جهاد خودکفائی سپاه- مدعی انفجار در انبار مهمات براثر یک حادثهحادثه ای که نوع آن نیز اعلام نشدهشدند. انفجاری که شعاع ارتعاش آن تا 50 کیلومتری محل واقعه ضبط شده و دود سفید ناشی از آن بخشی از آسمان تهران را پوشاند. آیا این ارتعاش و صدای انفجار مربوط به یک انفجار در یک پایگاه بنامملارد- بود؟ ساعاتی پس از حادثه در تهران شایع شد که علاوه بر انفجار در پایگاه ملارد، در دو پایگاه دیگر نیز انفجار روی داده است. پایگاه پارچین و پایگاه پرند واقع در شرق و جنوب غربی تهران.
این انفجار دو پیامد دیگر نیز داشت.
1- انفجار دیروز تهران نشان داد که مردم تا چه حد از حمله به ایران وحشت دارند و پذیرفته اند که چنین فاجعه ای هر لحظه محتمل است.
2- اگر انفجار ناشی از اختلافات در راس و بدنه سپاه پاسداران باشد – امری که بسیار محتمل تر از هر شایعه و احتمال دیگری است-  هفته گذشته (دوشنبه و سه شنبه) تحرکاتی در اطراف مرکز اطلاعات سپاه واقع در بلوار وکیل آباد، ضلع شرقی پادگان شهید برنسی مشهد (نرسیده به پیچ وکیل آباد. دو راهی شاندیز- طرقبه) دیده شده است. مرکزی که شدیدا کنترل نامحسوس می شود. ماشین هایی وارد این پایگاه شده اند که بعضی سرنشینانش آن لباس سبز سپاه و چشم بند داشته اند. در این محل اعضای "مورد" دار سپاه بازجویی و بازداشت و زندانی می شوند. دستگیری مخالفان وضعیت اخیر در سپاه منطقی ترین احتمال است، بویژه که مطابق اطلاع دیگری که داریم، از تهران با هواپیما عده ای را به مشهد منتقل کرده و به همینگونه – با چشم بند و لباس سپاهی- به پادگان "برنسی" برده اند. نام این پادگان، نام یکی از سرداران سپاه در جنگ با عراق است که کشته شده است.
پرسش مهم اکنون اینست: آیا در راس و بدنه سپاه کسانی مخالف سیاست های نظامی و جنگی اند؟ آیا در راس و بدنه سپاه کسانی می خواهند در برابر فرماندهان بقول "محمد نوری زاد" جلوی مشتی فرمانده دزد و قاچاقچی و جنایتکار بایستند؟ و یا آیا کسانی در جمع فرماندهان سپاه مخالف عقب نشینی علی خامنه ای و حرکت احتمالی او به سمت آشتی ملی اند؟ آیا باند نفوذی احمدی نژاد چنگ و دندان نشان داد؟
شتاب حوادث درایران چنان است که پاسخ به این دو سئوال به دراز نخواهد انجامید!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر